عاشقانه های من

ساخت وبلاگ
یک و سال خورده پیش بود، بعد از چندماه شیفتگی یه طرفه به یه پسر و پیدا نکردن هیچ راهی برای رهایی از این عشق الکی که نه به وصال میرسید نه از سرم میپرید، اینقدر داغون بودم که فکر کردم اگه اینجا یه کم از احساسام بنویسم، اروم میشم، شاید اونموقع فایده ای داشت برام شایدم نه... ولی یادمه اخرش اینکارم فایده نداشت برام که دیگه شعر نذاشتم ولی از سرم پرید این شیفتگی احمقانه تا چندماه بعدش، یکی از مشکلات من اینه که انگار عادت کردم خودمو تو این وضعیت بندازم، در قلبمو به روی یه نفر باز کنم اشتباهی و تو این اشتباه بسوزم و بسازم. الانم دوباره پر دردم، بدتر از پارسال با این شباهت که باز اینقدر داغون شدم که پناه اوردم اینجا، افکار مشوشم رو اینجا بنویسم. شاید هیچ کس نخونه، البته امیدوارم که هیچکی نخونه چون نه امیدی هست نه سرزندگی ولی مینویسم شاید رها بشم.... عاشقانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghazalezard0 بازدید : 267 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 16:08

دو روز پیش دوتا پست اینجا گذاشتم، ولی به همین زودی پشیمون شدم. چون دیدم اشتباه دارم قضاوت میکنم. چرا؟ مثلا در مورد کارم، همه تقصیرا رو گردن خودم انداختم. ولی من چرا تا این حد مریض شدم و همه صفتای منفیم رو شد؟ همه ادما هم خوبن و هم بد و سعی میکنن بیشتر خوب باشن و کی بد میشن؟ شرایط و محیط روشون اثر میذاره که میگن بذار بدیام غالب باشه. منم تبدیل شدم به ادم بده،  چون یادمه قبلش سعی میکردم مهربون باشم و مثبت اندیش. مثلا چه شرایطی؟ موقعی که همه دویدنای کار رو تو باید انجام بدی و کمترین حقوق برات در نظر میگیرن. و وقتی تو  درموردش سوالی میپرسی سکوت میکنن جلوت و جوابت نمیدن. کلن ازت میخوان که هرچی گفتن انجام بدی و اگه مخالفت کنی از چشمشون میفتی. وقتی با آدمایی کار میکنی که خودشون رو باوجدان میدونن که پول براشون مهم نیست و با زبون کارشون رو پیش میبرن. ولی چون تو مثل اونا سیاست زبونی نداری ازت ایراد میگیرن... خوشحالم که واقعا زودتر زودتر تموم بشه خوشحالم که کلی تجربه کسب کردم. هرچند به قیمت گذشتن عمرم و جوونیم طی شد. آدما رو شناختم. آدمای باوجدان رو شناختم که شناخت تلخی بود... و ناراحتم برا خودم. عاشقانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghazalezard0 بازدید : 279 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 16:08

احمقانه هست  مثلا من نمیتونم به عزیزترین و نزدیکترین ادمای زندگیم درددلام رو بگم. میام اینجا مینویسم که هرکی میتونه بخونه. امروز از صبح تا حالا خواب بودم. نه که بیکار باشم، برا خودم برنامه ریزی کردم و کار داشتم، ولی انگیزه نداشتم، میگفتم بیخیال همه چی، چرا ادامه بدم وقتی دلم به هیچی قرص نیست، فقط چندتا تلفن واجب و پیام رو جواب دادم و اومدم اینجا یه سر. الان بعد کلی احساس سردی و ترس و ناامیدی پاشدم. گفتم که چی بخوابی همش. جرات خودکشی که نداری، پاشو ادامه بده... یه چی بخور و بشین پای کارات. ولی فکرم مشغوله. هزارتا فکر مختلف میان و میرن... اینجا مینویسم بعضیاشو کمرنگتر بشه برام. من دختر سختگیری نبودم، دوس داشتم یکی تو زندگیم باشه که عاشق هم باشیم، هیچ وقت پیدا نشد. یعنی هرکی هم پیدا میشد من فقط دوسش داشتم و اینجور نمیومد تو زندگیم بهتر بود که البته نیومد کسی هم. فقط یکی پیدا شد که باز من رفتم سراغش ازش راهنمایی بگیرم. وقتی خواستم برم بهم گفت منم تنهام و ازت خوشم اومده بیا با هم باشیم حال همو بهتر کنیم. ولی اونم بعد چند ماه تصمیم گرفت بره زندگیش رو جدیتر بسازه، ازدواج کنه، گفت وقت نداره دی عاشقانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghazalezard0 بازدید : 278 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 16:08

عاشقی یعنی به دلت هم بگویی نه

که معشوق، رنجشی نبیند....

عاشقی، آسان نیست

اما تنها دلیل بودن ماست

عاشقانه های من...
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghazalezard0 بازدید : 267 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 16:08

هفتاد درصد از روزامو دارم به اون فکر میکنم، خوابشو میبینم همش منتظرم برگرده همش دارم دعا میکنم به خدا میگم ایمان دارم که تو برهرکاری قادری، میتونی حکمتت و مصلحتت رو این بذاری که اونم منو اونقدر زیاد بخواد که بخواد باقی عمرشو با من زندگی کنه به خدا میگم، کاری نداره این برات که مهر منو تو دل یه نفر بندازی و خیر وصلاحت این باشه که بهم برسیم به خدا میگم من نمک نشناسترین و ناشکرترین موجودی که آفریدی، ولی تورو به خدایی قبول دارم، تو رو به پروردگاریم قبول دارم، تو منو به اینجا رسوندی و گرنه دست خودم بود هیچ بودم، ببخش حرفاتو شنیدم و عمل نکردم، که اونم به نفع خودم بود ازتو میخوام فقط، تو رو پیش خودت شفیع قرار میدم، پروردگارم مهر و عشق منو تو دل اون اینقدر زیاد کن که بیاد برا ازدواج سمتم و خیر و صلاح دنیا و آخرتم رو تو این قرار بده که بهم برسیم، تو به هر کاری قادری بهت ایمان دارم و میدونم این حاجتم رو میدی و صبر میکنم عاشقانه های من...ادامه مطلب
ما را در سایت عاشقانه های من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fghazalezard0 بازدید : 254 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 16:08